گلهای رنگارنگ ۴۳۹ - ماهور

(رهی معیری)

ز من بشنو این خسروانی سرود
به آهنگ چنگ و به آوای رود
که عید همایون فراز آمده است
فرح‌بخش و خاطرنواز آمده است
به ساغر چه حاجت در این بزم‌گاه
كه مدهوش و مستیم از مهر شاه
اگر آتشین‌باده روشن‌گر است
رخ شاه از باده روشن‌تر است
دل شاه‌بانو فرحناک باد
به دل‌خواه او دور افلاک باد
وطن راست در سایه‌ی شه سرور
مباد از سر مُلک این سایه دور
کند روشن از مردمی راه ما
که در فکر مردم بود شاه ما
شهنشاه جاوید و پاینده باد
ولیعهد والاگهر زنده باد


(سعدی)

در بهشت گشادند بر جهان ناگاه
خدا به چشم عنایت به خلق كرد نگاه
امید بسته برآمد صباح خیر دمید
به دور دولت فرخنده‌بخت شاهنشاه


(رهی معیری)

بیاور سبوی می که فارغم کند ز هستی
سراید ترانه‌ای چو بلبلان ز شور مستی
خوشا خوشا روزگار ما، به شادی شهریار ما
در بزم هستی سرمست عشقم‌، پیمانه‌نوش از دست عشقم
همچو گل خندان‌لبم، تو مست جامی، من مست عشقم
در بزم هستی سرمست عشقم، پیمانه‌نوش از دست عشقم
همچو گل خندان‌لبم، تو مست جامی، من مست عشقم
خوشا خوشا روزگار ما به شادی شهریار ما
شب سیه‌بختی سر آمد، خورشید آزادی برآمد
ایران‌پرستی رسم و ره ماست، بر اوج گردون منزل‌گه ماست
از همت شاهنشاه ما
خوشا خوشا روزگار ما، به شادی شهریار ما


(سعدی)

مبارک‌تر شب و خرم‌ترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
مبارک بادت امسال و همه سال
همایون بادت امروز و همه روز


(حافظ)

ساقی بیا که از مدد بخت كارساز
کامی که خواستم ز خدا شد میسّرم
جامی بده که باز به شادی روی شاه
پیرانه‌سر هوای جوانی است در سرم

دیدگاه‌ها