با همکاری: الهه، جواد معروفی
شعر ترانه: سعدی
آهنگ ترانه: علینقی وزیری
اشعار متن برنامه: سعدی، طبیب اصفهانی، رهی معیری
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(سعدی)
گفتمش سیر ببینم مگر از دل برود
آنچنان جای گرفته است که مشکل برود
اشک حسرت به سر انگشت فرو میگیرم
که اگر راه دهم قافله در گل برود
============================================
(سعدی)
ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم میرود
وآن دل که با خود داشتم، با دلستانم میرود
من ماندهام مهجور از او، بیچاره و رنجور از او
گویی که نیشی دور از او، بر استخوانم میرود
محمل بدار ای ساربان، تندی مکن با کاروان
کز عشق آن سرو روان، گویی روانم میرود
در رفتن جان از بدن، گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود
بار فراق دوستان بس که نشسته بر دلم
میروم و نمیرود ناقه به زیر محملم
بار بیافکند شتر، چون برسد به منزلی
بار دل است همچنان، ور به هزار منزلم
============================================
(طبیب اصفهانی)
مانده داغ رفتگان بر دل مرا
آتشی از کاروانی مانده است
به راه عشق نه جایی، نه منزلی دارم
به ناله چون جرس کاروان، دلی دارم
============================================
(رهی معیری)
از برم آن سروبالا میرود
صبرم از دل میرود تا میرود
میرود کز ما جدا گردد ولی
جان و دل با اوست هرجا میرود
دیدگاهها
آه چه ها با دلم کرد این ترانه وشعر
ای ساربان، آهسته ران، کآرام جانم میرود
پروردگارم شکر که چنین گنجینه های با شکوهی در فرهنگ ما نهفته
افسوس که اینچنین محجور و مظلوم واقع شده
بسیار لذت بردم یک دنیا سپاس
چه گنجینه پر بهایی از این هنر مندان فقید که یادشان گرامی باد به یادگار گذاشته شده من و تنهایی شبهای کوهستان و گوش کردن این آثار گرانبهای هنر مندان و شاعران عزیز کشورم آه خدایا عمر ما انسانها چقدر کوتاست آه
جهان پیر است و بی بنیاد ازین فرهاد کش فریاد
که کرد افسون و نیرنگش ملول از جان شیرینم……….