گلهای رنگارنگ ۵۶۸ - دشتی
نوازندگان:
رضا ورزندهگوینده:
آذر پژوهش(مریم ساوجی)
شمیم گل به گلستان دمید، یاد تو کردم
نسیم عشق به دلها وزید، یاد تو کردم
ز پشت پردهی مهتاب، روی ماه بپاشید
غبار نور چو بر سرو و بید، یاد تو کردم
دلم ز جور تو خون شد ولی حدیث محبت
ز هر زبان که به گوشم رسید، یاد تو کردم
هرآنکه الفت دلها گسست، نام تو بردم
هرآنکه مهر ز یاران برید، یاد تو کردم
به شام تیره درآویختم به دامن مهتاب
سحر برآمد و دامن کشید، یاد تو کردم
بسوز همچو من ای شمع بینوا که سحرگه
ز سر چو شعله به پایم رسید، یاد تو کردم
به زیر سایهی هر نخل روی ساحل کارون
مرا تو ای شده نخل امید، یاد تو کردم
شب سیاه تو مریم، نداشت نور امیدی
پدید گشت چو صبح سپید، یاد تو کردم
(اوحدی مراغهای)
تا بر آن عارض زیبا نظر انداختهایم
خانهی عقل به یکباره برانداختهایم
هیچ شک نیست که روزی اثری خواهد کرد
تیر آهی که به وقت سحر انداختهایم
ای که قصد سر ما داری، اگر لایق توست
بپذیرش که به پای تو درانداختهایم
قدر خاک درت اینان چه شناسند که آن
توتیایی است که ما در بصر انداختهایم
(مریم اشرفی)
بیخبر کاش درآید ز درم یار امشب
تا ز شادی بنهم جان سر این کار امشب
گر نهد خاکِ کفِ پای، به چشمِ سرِ من
ریزم اندر قدمش لولو شهوار امشب
رنجه فرما، قدم ای دوست، به کاشانهی من
تا به شکرانه کنم جان و سر ایثار امشب
ساقیا خیز و از آن بادهی مستانهی عشق
قدحی پُر بچشان بر من خَمّار امشب
عاقلان مژده که دیوانهی زنجیری باز
شده در حلقهی آن طرّهی طرّار امشب
(بهادر یگانه)
خدایا، خدایا، تو تنها گواهی
به جز مهربانی، ندارم گناهی
تو دانی خدایا، که در این جهان
به جز درگه تو ندارم ثنا
دلم گشته شمع شبستان غم
فرو برده سر در گریبان غم
تو بودی همه عشق و رویای من
تو بودی همه دین و دنیای من
دلم بی تو هرگز امیدی نداشت
امید دل ناشکیبای من
اگر شکوهای با خدا میکنم
تو را در دل خود، دعا میکنم من
که من بی تو هرگز، نخواهم جهان را
پس از تو جهان را، رها میکنم من
چرا همچو شادی، برید از من
مگر جز محبت، چه دید از من
به گردون برآرم چو دست دعا
به زاری بخواهد دلم از خدا
خداوندگارا، ببخشای او را