گلهای رنگارنگ ۵۱۹ - ماهور

(خاقانی)

کار عشق از وصل و هجران درگذشت
درد ما از دست درمان درگذشت
در زمانه کار، کار عشق توست
از سر این کار، نتوان درگذشت


(پژمان بختیاری)

دوش در آیینه‌ی مه، نقش سیمای تو دیدم
ماه را روشن‌تر از هر شب، ز رویای تو دیدم
پرتوی مه، نغمه‌ی جو، رقص گُل، موسیقی شب
هرکه را دیدم نشاط‌آور ز سودای تو دیدم
ای سراپا لطف و رعنایی
اندر آن دنیای زیبایی
به هرجا دیده بستم
سرو بالای تو دیدم
روی زیبای تو دیدم
محو چشمان تو بودم، مست رویای تو بودم
واندر آن دنیای مستی
خویش را افتاده همچون سایه، در پای تو دیدم
آمدم سرمست عشق و آرزو در کویت اما
جای خالی بود ای گل، آن‌چه بر جای تو دیدم.


(خاقانی)

صد یکِ حسنِ تو نوبهار ندارد
طاقت جور تو روزگار ندارد
بر تو مرا اختیار نیست، که شرط است
کان که تو را دارد، اختیار ندارد


(فروغی بسطامی)

همه شب راه دلم، بر خم گیسوی تو بود
آه از این راه، که باریک‌تر از موی تو بود
رهرو عشق، از این مرحله آگاهی داشت
که ره قافله‌ی دیر و حرم سوی تو بود
زان شکستم به هم آیینه‌ی خودبینی را
که نگاهم همه در آینه‌ی روی تو بود
پیر پیمانه‌کشان شاهد من بود مدام
که همه مستی‌ام از نرگس جادوی تو بود
هیچ‌کس آب ز سرچشمه‌ی مقصود نخورد
مگر آن تشنه که جایش به لب جوی تو بود


(اطهری کرمانی)

گر نگشتی به مراد دلم ای چرخ، مگرد
بی‌نیاز از تو کند گردش پیمانه مرا
مستم ای رهگذر، از مهر ز خاکم بردار
یا به میخانه رسان، یا به درِ خانه مرا
عاقلان عیب من از باده‌پرستی نکنید
عالمی هست دراین گوشه‌ی میخانه مرا


دیدگاه‌ها