گلهای رنگارنگ ۵۱۷ - بیات اصفهان
نوازندگان:
رضا ورزندهگوینده:
آذر پژوهش(سعدی)
پای سرو بوستانی در گل است
سرو ما را پای معنی در دل است
نیکخواهانم نصیحت میکنند
خشت بر دریا زدن بیحاصل است
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در طریق عشق اول منزل است
(پژمان بختیاری)
با من گر او همخانه میشد
بد نمیشد، خوب میشد
ور همچو من دیوانه میشد
بد نمیشد، بد نمیشد، خوب میشد
با عالمی بیگانه گشتم، آن پری هم
گر با بدان بیگانه میشد
بد نمیشد، خوب میشد
گر این سر آکنده از بار تکبّر
خاک در میخانه میشد، خوب میشد
آن کو به یک پیمانه از سر برد هوشم
گر مست از این پیمانه میشد، خوب میشد
افسانهی طفلان شدم در عشق و او هم
روزی دو گر افسانه میشد
بد نمیشد، خوب میشد
(پژمان بختیاری)
باز عشقی حلقه بر در میزند
باز دل در سینهام پر میزند
آهی از دامان لب پر میکشد
اشکی از مژگان تر سر میزند
بسته بودم در به روی خود، ولی
دست شیریندلبری در میزند
روی او چون آذری افروختهست
موی او دامن بر آذر میزند
(هلالی جغتایی)
آرزومند توام، بنمای روی خویش را
ورنه از جانم برون کن، آرزوی خویش را
خوبرو را خوی بد لایق نباشد جان من
همچو روی خویش، نیکو ساز خوی خویش را
آن نه شبنم بود ریزان، وقت صبح، از روی گل
گل به شرمت ریخت بر خاک آبروی خویش را
(فریدون توللی)
در جامهی شطرنجی زیباش
آهسته خرامید به سویم
نزدیکترک آمد و بشکفت
آن غنچهی لبخند به رویم
دیدم که در آن شادی خاموش
بس شِکوهی ناگفته به لب داشت
چشم سیهش، چشمهی غم بود
برق نگهش گرمی تب داشت