گلهای رنگارنگ ۵۱۴ - ماهور
گوینده:
آذر پژوهش(سلمان ساوجی)
تا توانی مده از کف به بهار، ای ساقی
لب جوی و لب جام و لب یار، ای ساقی
نوبهار است و گل و سبزه و ما عمر عزیز
میگذاریم به غفلت، مگذار ای ساقی
موسم گل نبوَد توبهی عشاق درست
توبه یعنی چه، بیا باده بیار، ای ساقی
شاهد و باغ و گل و مل همه خوبند، ولی
یار ما خوشتر از این هر سه چهار ای ساقی
(سعدی)
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای، مرحبا
بر سر خشم است هنوز آن حریف
یا سخنی میرود اندر رضا
از در صلح آمدهای یا خلاف
با قدم خوف روم یا رجا
بار دگر گر به سر کوی دوست
بگذری ای پیکِ نسیمِ صبا
گو رمقی بیش نماند از ضعیف
چند کند صورت بیجان بقا
خستگی اندر طلبت راحت است
درد کشیدن به امیدت دوا
هر سحر از عشق دمی میزنم
روز دگر میشنوم برملا
آن همه دلداری و پیمان و عهد
نیک نکردی که نکردی وفا
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای، مرحبا
(پژمان بختیاری)
در فراق تو به امّید وصال تو خوشم
گر وصال تو نباشد، به خیال تو خوشم
نقش روی تو کشد، خامهی اندیشه مدام
گر جدایم ز تو، با نقش جمال تو خوشم
(نظیری نیشابوری)
همره پروانه، مشق سوختن خواهیم کرد
از رموز عاشقی با هم سخن خواهیم کرد
همچو یعقوب از غمش در گوشهی بیتالحزن
خویش را قانع به بوی پیرهن خواهیم کرد
(فروغی بسطامی)
ای کاش جان بخواهد، معشوق جانی از ما
تا مدعی بمیرد، از جانفشانی ما
گر در میان نباشد، پای وصال جانان
مردن چه فرق دارد، با زندگانی ما
در عالم محبت، الفت به هم گرفتند
نامهربانی او، با مهربانی ما
در عین بیزبانی، با او به گفتگویم
کیفیت غریبی است، در بیزبانی ما