گلهای رنگارنگ ۵۰۹ - همایون

(میرزا عبدالجواد ادیب نیشابوری)

خدا مرا به فراق تو مبتلا نکند
نصیب دشمن ما را، نصیب ما نکند
من از جفات نترسم، ولی از آن ترسم
که عمر من به جفا کردنت وفا نکند


(ظهیر فاریابی)

خیالش تا سحر با من، به یک پیراهن است امشب
نظر بر هرچه اندازم، به چشمم گلشن است امشب
شکست آن توبه را از بس، شکن در زلف او دیدم
دل زاهد شکست از من، چه بشکن‌بشکن است امشب


(پژمان بختیاری)

تو نه مهری و نه ماهی، تو نه جسمی و نه جانی
حد اندیشه همان است، تو بالاتر از آنی
عمر طی گشت و میسر نشد آخر که تو روزی
به کنارم بنشینی، غم دل را بنشانی
به اسیران نکنی رحمت و ترسم که پشیمان
شوی آن روز که رحمت به اسیران نتوانی
سهل باشد به غمت سوختن و ساختن، اما
گل من، گر تو ببینی، مه من، گر تو بدانی


(سحاب اصفهانی)

گفتی دل ناشاد تو را شاد توان کرد
آری، چو یکی بوسه توان داد، توان کرد
یک‌بار در آن بزم توان داد به ما ره
ور ره نتوان داد، ز ما یاد توان کرد


(ابراهیم صفایی)

ترانه‌ی عشق و زندگی، می‌رسد به گوش، از نوای تو
به دیده‌ام آشنا بوَد، آن نگاه دیرآشنای تو
به هر دلی می‌شود به پا، ماجرای عشقی برای تو
ندارد از حال من خبر، کس به مهر تو، جز خدای تو
ای فرشته‌ی آرزو، با تو می‌کنم گفت‌وگو
بیا ز دنیای رویا، به من پیامی بگو
ای رُخت ماه آسمان‌ها، چهره‌ات رنگ ارغوان‌ها
پرتو رویت جاودانه، روشنی بخشد بر جهان‌ها
ای فرشته‌ی آرزو، با تو می‌کنم گفت‌وگو
بیا ز دنیای رویا، به من پیامی بگو
بیا که از سوز دلم، فسانه گویم تو را
ز دفتر عشق و جنون، ترانه گویم تو را
در این جهان تا بوده‌ام، ندیده کس آسوده‌ام
جدا ز آرزوها، رمیده دل، تنها
خدا کند، بختِ نگون یاری کند با من
مگر شود از روی تو، کاشانه‌ام روشن
ای فرشته‌ی آرزو، با تو می‌کنم گفت‌وگو
بیا ز دنیای رویا، به من پیامی بگو


دیدگاه‌ها