گلهای رنگارنگ ۴۶۵ - شور
گوینده:
آذر پژوهش(توحیدی شیرازی)
نه وصل روی خوبش میدهد دست
نه رَخت از خاک کویش میتوان بست
رفیقان، دست بردارید از من
نمیدارم من از دامان او دست
ز اول سرنوشت من چنین بود
نشاید از قضای آسمان رست
(امیدی تهرانی)
خوش آنکه چاک گریبان به ناز باز کنی
نظر بر آن تن نازک کنی و ناز کنی
تو پاکدامن و من رند پیرهنچاکم
عجب نباشد اگر از من احتراز کنی
(ابوالحسن ورزی)
به من آن روز بخشیدند عمر جاودانی را
که نوشیدم ز جام عشق، آب زندگانی را
شبی ای مایهی امید، شمع محفل من شو
که تا پروانه از من یاد گیرد جانفشانی را
دگر سر زیر پر کردم ولی روزی در این گلشن
به مرغان یاد میدادم طریق نغمهخوانی را
از آن رو شمع از سوز دل پروانه آگه شد
که گوش عشق میداند زبان بیزبانی را
(حسن دهلوی)
بر ما دلت نسوخت، ندانم چرا نسوخت
ما را دلت نخواست، ندانم چرا نخواست
بسیار خواستم که نهم سر به پای تو
من خواستم، ولی چه کنم، چون خدا نخواست
(میرزا حبیب خراسانی)
آمدی وقت سحر جانا، تو خود ناگه به سویم
یا خیالت بیخبر آمد، خبرجویان ز کویم
خُم شدی و جام گشتی، بادهی گلفام گشتی
ریختی ناگه به یکدم، خویشتن را در گلویم
رازها در ناله پنهان، چون سبو گریان و خندان
یا بگریم، یا بخندم، یا بگویم، یا بمویم
گر گشاید لب، به جوشم، ور فرو بندد، خموشم
یا برآرم یا بپوشم، هرچه فرماید چون اویم