گلهای رنگارنگ ۳۳۸ب - ماهور

(کلیم کاشانی)

باد نوروزی به بستان مژده‌ها آورده است
بلبلان را مایه‌ی برگ و نوا آورده است
گل چه‌ها در باغ خواهد کرد کز فیض بهار
هر کجا خاری است یک گلشن صفا آورده است


(سعدی)

مرغان چمن نعره‌زنان دیدم و گویان
زین غنچه که از طرف چمن‌زار برآمد
کام دلم آن بود که جان بر تو فشانم
آن کام میسر شد و این کار بر آمد


(حافظ)

روز هجران و شب فرقت یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
آن همه ناز و تنعّم که خزان می‌فرمود
عاقبت در قدم باد بهار آخر شد
شکر ایزد که به اقبال کله‌گوشه‌ی گل
نخوت باد دی و شوکت خار آخر شد


(سعدی)

آن که هلاک من همی، خواهد و من سلامتش
هرچه کند ز شاهدی، کس نکند ملامتش
کاش که در قیامتش، بار دگر بدیدمی
وآنچه گناه او بود، من بکشم غرامتش
هرکه هوا گرفت و رفت، از پی آرزوی دل
گوش مدار سعدیا، بر خبر سلامتش


(رهی معیری)

گوشه چشمی به ما کن، درد اسیران دوا کن
شمع سحرگه چون فشاند قطره‌ی اشکی یاد ما کن
ای لب نوشین تو صد چشمه‌ی بقا
ساز طرب ساز و شبی از درم درآ
یا مده ای راحت جان وعده‌ای مرا یا وفا کن
داغ حسرت جان‌گداز است
چاره‌ی ما سوز و ساز است
ناله‌ی آتشین سر کن ای دل
وز جدایی چو نی شکوه‌ها کن
جانم آمد بر لب ای گل
از نگاهی امشب ای گل
چاره‌ی عاشق بی‌نوا کن
دین و دل و جان و جهانم تویی، تویی
آن‌که بود فتنه‌ی رویت منم، منم
آن که بود شادی جانم تویی، تویی
رحمتی بر خسته‌جانی مبتلا کن
چون بروید در بهاران لاله‌ای یاد ما کن


(کلیم کاشانی)

گل چه‌ها در باغ خواهد کرد کز فیض بهار
هرکجا خاری است یک گلشن صفا آورده است

دیدگاه‌ها