گلهای رنگارنگ ۳۲۷ - همایون
گوینده:
آذر پژوهش(سعدی)
به جهان خرّم از آنم که جهان خرّم از اوست
عاشقم بر همه عالم که همه عالم از اوست
به غنیمت شمر ای دوست، دم عیسی صبح
تا دل مرده مگر زنده کنی کاین دم از اوست
سعدیا گر بکَند سیل فنا خانهی غم
دل قوی دار که بنیاد بقا محکم از اوست
غم و شادی، برِ عارف چه تفاوت دارد
ساقیا باده بده شادی آن، کاین غم از اوست
(علیاکبر شیدا)
عقرب زلف کجت با قمر قرینه
کیه کیه در میزنه، من دلم میلرزه
ای پری بیا، در کنار ما، جان خسته را مرنجان
نرگس مست تو و بخت من خرابه
تا قمر در عقربه، کار ما چنینه
در رو با لنگر میزنه، من دلم میلرزه
از برم مرو، خصم جان مشو، تا فدای تو کنم جان
بخت من از تو و چشم تو از شرابه
(کمالالدین اسماعیل اصفهانی)
باز در آن کو گذری یافتیم
بر درش از کعبه دری یافتیم
پیش گدایان سر کوی دوست
مُلکِ جهان مختصری یافتیم
گر نظرِ مردمِ مُقبل به ماست
آن ز قبول نظری یافتیم
جان و سر و دیده، چه داریم دوست
از همه چون دوستتری یافتیم
گر چه گداییم و کم از خاکِ راه
بر سر خاکی، گوهری یافتیم
این همه اکسیر سعادت، کمال
از طلب خاکِ دری یافتیم
(حافظ)
مطرب عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقش هر پرده که زد راه به جایی دارد
عالم از نالهی عشاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش صدایی دارد
(حافظ)
نفس باد صبا مشکفشان خواهد شد
عالم پیر دگرباره جوانخواهد شد
مطربا مجلس انس است، غزل خوان و سرود
چند گویی که چنین است و چنان خواهد شد