گلهای رنگارنگ ۲۳۱ - سه‌گاه

(فخرالدین عراقی)

ای که از لطف، سراسر جانی
جان چه باشد؟ که تو صد چندانی
تو چه چیزی؟ چه بلایی؟ چه کسی؟
فتنه‌ای؟ فتنه‌گری؟ فتانی؟
به دمی زنده کنی صد مرده
عیسی‌ای؟ آب حیاتی؟ جانی؟
به تماشای تو آید همه‌کس
لاله‌زاری؟ چمنی؟ بُستانی؟
روی در روی تو آرند همه
قبله‌ای؟ آینه‌ای؟ جانانی؟
آرزوی دل بیمار منی
صحتی؟ عافیتی؟ درمانی؟
دیده‌ی من، به تو بیند عالم
آفتابی؟ قمری؟ مژگانی؟
همه خوبان به تو آراسته‌اند
کهربایی؟ گوهری؟ مرجانی؟


(فخرالدین عراقی)

عشق در پرده می‌نوازد ساز
عاشقی کو که بشنود آواز؟


(اسماعیل نواب صفا)

رفتی و باز آمدی، عاشق‌نواز آمدی
جهان امید منی، امید جاوید منی
با من به ساز آمدی، رفتی و باز آمدی
دور از رخ ماهی، برآرم هر نفس آهی
کی‌ام من، عاشق تیره‌روزی، بی‌پناهی
طی کردم ایامی، که عشقم با دل‌آرامی
بمانْد از بختِ بد، چون حدیث ناتمامی
در کام جان بازت دیدم، در باغ عشق و امیدم
چون سرو ناز آمدی، رفتی و باز آمدی
گردیده غارتگر دل، مهری، ماهی
ای عشق سوزان تا کی، دور از وی، جانم خواهی
گردد شمعِ شبِ تارِ گدا، گاهی شاهی
از در فراز آمدی، رفتی و باز آمدی
گویی بهار آید، چون یار آید، بهارم تویی تو
صبر و قرارم، تویی تو
شوخ و دل‌آرامی، چه زیبایی
بهشت صفایی، غم‌خواهی و جان‌فزایی
روی تو گلزار من، شمع شب تار من
عاشق‌نواز آمدی، رفتی و باز آمدی


(فخرالدین عراقی)

گر به رخسار تو، ای دوست، نظر داشتمی
نظر از روی خوشت بهر چه برداشتمی؟
چون من بی‌خبر از دوست دهندم خبری
باری، از بی‌خبری کاش خبر داشتمی
دل گم‌گشته‌ی خود بار دگر یافتمی
بر سر کوی تو گر هیچ گذر داشتمی
گر ندادی جگرم وعده‌ی وصلت هردم
کی دل و دیده پر از خون جگر داشتمی؟


(بیژن ترقی)

بازآ که هنوز، نیمه‌جانی باقی است
زان کشته‌ی بی‌نشان، نشانی باقی است
زان سینه‌ی پرسوز من، آهی برجاست
این گَرد ز رفته‌کاروانی باقی است
جز دل همه ترک هم‌زبانی کردند
ای اشک بیا که هم‌زبانی باقی است
دل رفت، ز پیکرم همین نقش بماند
زان طایر رفته آشیانی باقی است
آن کشتی امید من آخر بشکست
تنها ز سفینه بادبانی باقی است


(فخرالدین عراقی)

بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟
گره از کار فروبسته‌ی ما بگشایی؟
جز تو اندر نظرم هیچ‌کسی می‌ناید
وین عجب‌تر که تو خود روی به کس ننمایی


(صائب تبریزی)

به غیر دل که عزیز و نگاه‌داشتنی است
جهان و هر چه در او هست، واگذاشتنی است

دیدگاه‌ها