گلهای رنگارنگ ۵۲۶ - بیات اصفهان
گوینده:
آذر پژوهش(پرتو بیضایی)
یارب از این بیش، بین عاشقان افسانهام کن
بیخودی دردی نکرد از من دوا، دیوانهام کن
گرچه همچون شمع میسوزد سراپای وجودم
گرمتر میبایدم تن، بعد از این پروانهام کن
دوست شد گر او به من، گو عالمی باشند دشمن
آشنایی با ویام بس، از جهان بیگانهام کن
(هدایتالله نیرسینا)
به گیسوی زرین، به مژگان زیبا
تو نازآفرین، از چه مینازی
به چشمان آبی، که مانَد به دریا
دلم موج خون، از چه میسازی
تو نازآفرین، از چه مینازی
تو را میشناسم به جادوگری
که رقص تو ماند، به رقص پری
سِحرانگیزی، افسونسازی
یک جهان حسنی، یک چمن نازی
هستیسوزی، بزمافروزی
بس که زیبایی، بس که طنازی
زین فسونکاری، گر تو مغروری
مست و مفتون از، چشم مخموری
کن نگه، من هم، یک جهان شورم
شعلهی عشقم، چشمهی نورم
چو شمعی به شبها، بسوزم ز تبها
چو من برفروزم، تو را هم بسوزم، چو پروانهای
از آن حُسن و نام، نماند به جا، جز افسانهای
چو آن کوی او، که مانَد ز دور، به کاشانهای
(موید ثابتی)
تُرکِ چشمش از نگاهی، غارت دل کرد و رفت
آمد و کار مرا، یکباره مشکل کرد و رفت
آن سروش نیکبختی، در دلم دیری نماند
آمد و یکچند در این خانه منزل کرد و رفت
داشتم از عشق او در دل، دوصد نقش امید
لیک هر نقشی که در دل بود، زایل کرد و رفت
خواست تا سازد خلاص از غم مرا، از من گسست
چارهی کار من آسان بود، مشکل کرد و رفت
(حافظ)
صبح است ساقیا، قدحی پرشراب کن
دور فلک درنگ ندارد، شتاب کن
زان پیشتر که عالم فانی شود خراب
ما را ز جام بادهی گلگون خراب کن
خورشید می ز مشرق ساغر طلوع کرد
گر برگ عیش میطلبی ترک خواب کن
(موید ثابتی)
نیامد در برم جانانم امشب
نیامد آرزوی جانم امشب
کجایی ای امید زندگانی
بیا زین زندگی، برهانم امشب
خدایا، با که گویم حالت دل
که سوزد آتش هجرانم امشب