گلهای رنگارنگ ۴۸۳ - همایون
گوینده:
آذر پژوهش(صالح جغتایی)
ای به درگاه تو، نیازِ همه
کرمِ توست، کارسازِ همه
اگر از چهره پرده برداری
به حقیقت کشد، مجازِ همه
مهوشان، مظهر جمال تو اند
بهر آن میکشیم، ناز همه
(پژمان بختیاری)
دیشب، همهشب، در برم آن سلسلهمو بود
من بودم و او بود
مه دلکش و گل نغز و هوا غالیهبو بود
من بودم و او بود
آن دم که چمن بود پر از نغمهی بلبل
من بودم و آن گل
آن گل که سراپا همه رنگ و همه بو بود
من بودم و او بود
او از می و من از میِ عشقش، شده از دست
او سرخوش و من مست
لب بسته و در سینه بسی رازِ مگو بود
من بودم و او بود
همصحبت من او شد و همصحبت او من
در ساحت گلشن
دامان چمن پرگل و در دامن گلزار
من بودم و دلدار
روح من و عشق من و آمال من او بود
من بودم و او بود
(هلالی جغتایی)
ای نور خدا در نظر، از روی تو ما را
بگذار که در روی تو بینیم خدا را
هر چند که خوبان همه در راه تو خاکند
حیف است که بر خاک نهی آن کف پا را
(حافظ)
ساقی بیا که یار ز رخ پرده برگرفت
کار چراغ خلوتیان باز درگرفت
بار غمی که خاطر ما خسته کرده بود
عیسیدمی خدا بفرستاد و برگرفت
(عصمتالله شرقی)
ترسم که ز حسرت وصالت میرم
محروم ز دولت وصالت میرم
هرچند که باشم به خیالت زنده
میترسم از آن که در خیالت میرم
(حافظ)
هر سروقد که بر مه و خور حسن میفروخت
چون تو برآمدی پی کار دگر گرفت
زین قصه هفت گنبد افلاک پرصداست
کوتهنظر ببین که سخن مختصر گرفت
(میرحسین طفیلی)
سرو قدت جلوه کرد، قدر صنوبر شکست
لعل لبت خنده زد، قیمت شکّر شکست
هندویِ دربانِ تو، چوب سیاست به قهر
از کف خاقان گرفت، بر سر قیصر شکست