گلهای رنگارنگ ۳۲۵ - ماهور
خوانندگان:
عبدالوهاب شهیدیگوینده:
شمسی فضلالهی(حافظ)
الا یا ایهاالساقی، ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
به می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود، ز راه و رسم منزلها
(هلالی جغتایی)
ز آب چشم من گِل شد به راه عشق، منزلها
ندانم تا چه گُلها بشکفد آخر ازین گِلها
شکستی عهد و بر دلهای غمگین سوختی داغی
زهی داغی که تا روز قیامت مانده بر دلها
ز توفان سرشک خود به گردابی گرفتارم
که عمر نوح گر یابم نبینم روی ساحلها
هلالی چون حریف بزم رندان شد بخوان مطرب
الا یا ایهاالساقی، ادر کاسا و ناولها
(حافظ)
الا یا ایهاالساقی، ادر کاسا و ناولها
که عشق آسان نمود اول، ولی افتاد مشکلها
به بوی نافهای کآخر، صبا زان طره بگشاید
ز تاب جعد مشکینش، چه خون افتاد در دلها
مرا در منزل جانان، چه امن و عیش چون هردم
جرس فریاد میدارد، که بربندید محملها
شب تاریک و بیم موج و گردابی چنین هایل
کجا دانند حال ما، سبکباران ساحلها
به می سجاده رنگین کن، گرت پیر مغان گوید
که سالک بیخبر نبود، ز راه و رسم منزلها
همه کارم ز خودکامی، به بدنامی کشید آخر
نهان کی ماند آن رازی، کزو سازند محفلها