با همکاری: محمود خوانساری، جمال وفایی، مجید نجاحی، امیرناصر افتتاح، حبیبالله بدیعی
شعر ترانه: رهی معیری
آهنگ ترانه: مهدی خالدی
اشعار متن برنامه: بابافغانی شیرازی، پژمان بختیاری، مشتاق اصفهانی
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(بابافغانی شیرازی)
بس تازه و تری، چمنآرای کیستی
نخل امید و شاخ تمنای کیستی
گل این وفا ندارد و گلزار این صفا
ای لالهی غریب، ز صحرای کیستی
============================================
(رهی معیری)
شب این سر گیسوی ندارد که تو داری
آغوش گل این بوی ندارد که تو داری
نرگس که فریبد دل صاحبنظران را
این چشم سخنگوی ندارد که تو داری
پروانه که هر دم ز گلی بوسه رباید
این طبع هوسجوی ندارد که تو داری
غیر از دل جانسخت رهی کز تو نیازرد
کس طاقت این خوی ندارد که تو داری
============================================
(پژمان بختیاری)
خوش آن در کوه و در صحرا، به سرمستی دویدنها
درون سبزه، چون گنجشگ صحرایی خزیدنها
کنار بیشه، در دامان جالیز آرمیدنها
نوای نای چوپانان، به بیهوشی شنیدنها
شبانگه خوش نشستن، مِی كشیدن، گرم جوشیدن
صباح هنگام، طرف چشمه، شیر تازه نوشیدن
============================================
(مشتاق اصفهانی)
دامن خویش ز خونِ مژه گلشن کردم
از فراق تو چه گلها که به دامن کردم
گفتم از عشق، فروغی رسدم، آه، که شد
تیرهتر روزم از این شمع که روشن کردم
آخرم دوست نگشتی تو و داغم که چرا
دوستان را به خود از بهر تو دشمن کردم
نرسم در ره مقصود به جایی مشتاق
که آنچه پیر خردم گفت مکن آن کردم
============================================
(پژمان بختیاری)
هنوزم سر پر از شور است از آن شبها
كه با آن ماهرو در پرتو لرزان کوکبها
کتاب عشق میخواندیم و در پایان مطلبها
به هم نزدیک میشد بهر بوسی آتشین لبها
زمان بازگشتن بود و من در عالمی دیگر
بدو با لابه میگفتم، دمی دیگر، دمی دیگر
دیدگاهها
ممنونم اینگونه سخاوتمندانه زحمات خود رو در طبق اخلاص گذارده اید
چقدر خوشحال شدم که این سایتو پیدا کردم.
عالی بود سپاس از این همه عشق و شعور
خیلی عالی این یک گنجینه است