با همکاری: الهه، عبدالوهاب شهیدی، جلیل شهناز، جواد معروفی
شعر ترانه: رهی معیری
آهنگ ترانه: همایون خرم
اشعار متن برنامه: سعدی، نشاط اصفهانی
گوینده: فیروزه امیرمعز
============================================
(سعدی)
چه خوش است بوی عشق از نفس نیازمندان
دل از انتظار خونین، دهن از امید خندان
اگر از کمند عشقت بروم، کجا گریزم
که خلاص، بی تو بند است و حیات، بی تو زندان
============================================
(رهی معیری)
هستی چه باشد، آشفته خوابی، نقش فریبی، موج سرابی
نخل محبت، پژمرده شد کو، فیض نسیمی، اشک سحابی
از دیده بارم، وز دل برآرم، بی روی ماهی
اشکی و آهی، دیگر ز جانم، ای غم چه خواهی
از داغ هجران، چون اشک لرزان، افتادهام من
بر خاک راهی، دیگر ز جانم، ای غم چه خواهی
او رفت و با او، رفت آرزوها
سودی نبردم از جستجوها
هرسو دویدم، شادی ندیدم
آتش اثرم، آتش اثرم، شمع سحرم من
وز باد صبا، در دشت جنون، سرگشتهترم من
دیگر ز جانم، ای غم چه خواهی
هستی چه باشد، آشفته خوابی، نقش فریبی، موج سرابی
نخل محبت، پژمرده شد کو، فیض نسیمی، اشک سحابی
============================================
(نشاط اصفهانی)
گر نمیخواهی غمینم ساختن، شادم مکن
ور نمیخواهی خرابم کردن، آبادم مکن
چندگه نومید باید بود گه امیدوار
یا فراموشم مکن ای دوست یا یادم مکن
زحمت از خاک درت بردن به مردن خوشتر است
سهل باشد یک دو روز ای دوست آزادم مکن
نیست دل آگه اگر دارد زبانم شکوهای
بشنوی گر نالهام گوشی به فریادم مکن
با زنجیر جنون برداشتن
بند بر پای خِرَد بگذاشتن
عقل را ره در دل دیوانه نیست
خلوت حق جای هر بیگانه نیست
شاد بنشین و ز غم آزاد کن
هم خرابم ساز و هم آباد کن
من نمیدانم غم است این کز تو دارم یا نشاط
تا غمینم میتوانی داشتن، شادم مکن