با همکاری: پروین، حسین قوامی، پرویز یاحقی، جواد معروفی
شعر ترانه: بهادر یگانه
آهنگ ترانه: مرتضی نیداوود
اشعار متن برنامه: سعدی
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(سعدی)
مبارکتر شب و خرمترین روز
به استقبالم آمد بخت پیروز
مبارک بادت این سال و همه سال
همایون بادت این روز و همه روز
============================================
(سعدی)
در آن نفس که بمیرم در آرزوی تو باشم
بدین امید دهم جان، که خاک کوی تو باشم
به وقت صبح قیامت که سر ز خاک برآرم
به گفتگوی تو خیزم، به جستجوی تو باشم
============================================
(سعدی)
کس در نیامده است بدین خوبی از دری
دیگر نیاورد چو تو فرزند مادری
فکرم به منتهای جمالت نمیرسد
کز هرچه در خیال من آید نکوتری
سعدی به وصل دوست چو دستت نمیرسد
باری به یاد دوست زمانی به سر بری
============================================
(سعدی)
بگذار تا مقابل روی تو بگذریم
دزدیده در شمایل خوب تو بنگریم
شوق است در جدایی و جور است در نظر
هم جور به که طاقت شوقت نیاوریم
ما را سِری است با تو که گر خلق روزگار
دشمن شوند و سَر برود هم بر آن سَریم
سعدی تو کیستی که در این حلقهی کمند
چندان فتادهاند که ما صید لاغری
============================================
(بهادر یگانه)
بیا که جان بر لب آمد ز داغ جدایی
بیا که دل یابد از سوز هجران رهایی
بی تو از دل ناله خیزد
شادی از جان میگریزد
گرچه رود، بر لب من، هر شب، حدیث عشق و شیدایی
ای گل من، حاصل من، از تو چه شد، به غیر از رسوایی
چون شمعی گریم در خلوت تنهایی
تا کی در بستر تبها، سوزم دور از رویت، گویم راز دل با شبها
تا کی همچون دریا، سازد طوفان بر پا، اشکم دور از موج نگاهت
تا کی سوزد پنهان، همچون شمعی لرزان، جان در راهت
تا کی اشک خونین، نوشم در هر محفل، از جام دل
رفتی وز هجرانت، رفت ای صبح خندان، آرام دل
در دلِ شب، تا کی آید بر لب جانم از سوز تب، گویم یارب
پس از این به خدا نکنم یادت
که دگر نشود دل من، چون لاله خونین از بیدادت
پس از این رو آرم به فراموشی
دل و دنیای غم، من و خاموشی
زین سپس ای مه، این دل شیدا
راز غمت را با دل شب گوید
موج سرشکم نقش رخت را
با همه غمها از دل من شوید