با همکاری: ناهید، رضا ورزنده، جواد معروفی
شعر ترانه: بهادر یگانه
آهنگ ترانه: جواد معروفی
اشعار متن برنامه: شاه نعمتالله ولی، سعدی، عتابی تکلو
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(شاه نعمتالله ولی)
دردی است در این دل که به درمان نتوان داد
عشقی است در این جان که به صد جان نتوان داد
مستانه در این کوی خرابات فتادیم
این گوشه به صد روضهی رضوان نتوان داد
ما دل به سر زلف دلآرام سپردیم
هرچند دل خود به پریشان نتوان داد
از عقل سخن با من سرمست مگویید
درد سر مخمور به مستان نتوان داد
سید، در میخانه گشوده است دگر بار
خود خوشتر ازین مژده به رندان نتوان داد
============================================
(بهادر یگانه)
قسم به خدا، به نور صفا، به اشک گرم، به آه سرد
به دلهای سراپا درد، به مجنون بیابانگرد
به ساغر می، به نالهی نی
به چشمان دلسیهات، به گردش جام نگهات
به سودای آن سری که ز شوق، زند بوسه بر غبار رهت
به آغوش گرم و دلکش تو، به رخسار همچو آتش تو
به مستان جام عشق خدا، به پیمان عشق و عهد وفا، به رندان خانقاه صفا
به دلهای رسته از دو جهان، به دامان پاک پیر مغان، به غوغای بزم میکدهها
که چون ساغر به جوشم، که چون نی در خروشم
به موی سیاه تو سوگند، به موج نگاه تو سوگند
به طوفان اشک دو چشمم، که شوید گناه تو سوگند
به عشقت ای مانده اسیر در بند سحر، به گریبان افق لبخند سحر
به شور و نواهای مستی، به آشوب دریای هستی
قسم بر خداوند کعبه، به حقجویی و حقپرستی
که عشق و امیدم تو هستی
به ساغر می، به ناله نی
============================================
(شاه نعمتالله ولی)
شاهدی از دکان بادهفروش
به رهی میگذشت سرخوش دوش
حلقهی بندگی پیر مغان
کرده چون در عاشقی در گوش
بسته زُنار همچو ترسایان
جام بر دست و طِیلَسان بر دوش
گفتم ای دستگیر مخموران
از کجا میرسی چنین مدهوش
جام گیتینمای با من داد
گفت از این باده جرعهای کن نوش
گفتم این باده از پیاله کیست
لب به دندان گرفت و گفت خموش
تا که از پیر دیر پرسیدم
که ز سودای کیست این همه جوش
هیچکس زین حدیث لب نگشود
ناگهان چنگ برکشید خروش
که سراسر جهان و هرچه در اوست
عکس یک پرتوی است از رخ دوست
============================================
(سعدی)
پای سرو بوستانی در گل است
سرو ما را پای معنی در دل است
هرکه چشمش بر چنان رویی فتاد
طالعش میمون و فالش مقبل است
نسبت عاشق به غفلت میکنند
وآنکه معشوقی ندارد غافل است
بذل جاه و مال و ترک نام و ننگ
در طریق عشق اول منزل است
گر بمیرد طالبی دربند دوست
سهل باشد، زندگانی مشکل است
عاشقی میگفت و خوش خوش میگریست
جان بیاساید که جانان قاتل است
سعدیا نزدیک رای عاشقان
خلق مجنوناند و مجنون عاقل است
============================================
(عتابی)
اخلاص به چاک پیرهن نیست
اینجا دل پاره میپسندند
Comments
بسیار عالیست
فقط خیلی طولانیه
هرکس پسند نیست
سخن کزدل برآید لاجرم بردل نشیند