با همکاری: الهه، حسین قوامی، احمد عبادی، جواد معروفی
شعر ترانه: بهادر یگانه
آهنگ ترانه: عارف قزوینی
اشعار متن برنامه: مهستی گنجوی، بهادر یگانه، میر ظهیرالدین
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(مهستی گنجوی)
رحم آر کز آسمان نمیبارد جان
بخشای که از زمین نمیروید دل
============================================
(بهادر یگانه)
هردل که بینی، مانند ما نیست
اهل وفا نیست، دردآشنا نیست
کار دل مجنون ما، در این جهان، جز با خدا نیست
در نالهی نِی، درچهرهی عشق، در ساغر مِی
هرجا که دل رو میکند، جز نقش او در چشم ما نیست
مانند مجنون، در دشت و هامون، افتان و خیزان
همراه من در کوه و صحرا، دربهدر غیر از صبا نیست
گه در خروش است، گاهی خموش است
در سینهی اهل صفا جز بینواییها، نوا نیست
دیوانهی عشقم، بی باده مستم
چون لاله از غم، درخون نشستم
همدرد من، در دشت غم، جز لالهی داغآشنا نیست
============================================
(بهادر یگانه)
هر چند آه را به حریم تو راه نیست
در تنگنای سینهی من غیر آه نیست
ای گل به دامن گنهآلود عاشقان
سوگند میخورم که محبت گناه نیست
از گرمی نگاه تو دل میبرد گمان
کآتش ز دیدگان تو ریزد، نگاه نیست
دیدار کعبه بی رخ جانان چه فایده
منظور عاشقان حرم و خانقاه نیست
راز دلم ز چاک گریبان کشید سر
آن غنچهام که در دل خویشم پناه نیست
مویم سپید گشت و امیدی به دل نماند
این هم به جز نشانهی بخت سیاه نیست
از سوز عشق من دل جانان خبر نداشت
بر داغ لاله، سنگ بیابان گواه نیست
============================================
(میرظهیرالدین)
به گلشن رفتم و در خون نشستم
که هرجا غنچهای دیدم دلی بود