گلهای رنگارنگ ۳۸۱ب – افشاری

دانلود گلهای رنگارنگ ۳۸۱ب

با همکاری: الهه، حسین قوامی، عبدالوهاب شهیدی، جلیل شهناز، امیرناصر افتتاح، حبیب‌الله بدیعی، جواد معروفی
شعر ترانه: بهادر یگانه
آهنگ ترانه: عارف قزوینی
اشعار متن برنامه: احمد گلچین معانی، سعدی، بهادر یگانه، رهی معیری
گوینده: فیروزه امیرمعز

============================================

(احمد گلچین معانی)

رفتی‌ که به روی من نگاهی‌ نکنی‌
شادم به نگاه گاه‌گاهی‌ نکنی‌
گفتی‌ که مگر به اشتباهت بینم
ای وای به من، گر اشتباهی نکنی‌
============================================

(سعدی)

خوش تر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست
تا نسوزد بر نیاید بوی عود
پخته داند، کین سخن با خام نیست
============================================

(بهادر یگانه)

هردل که بینی، مانند ما نیست
اهل وفا نیست، دردآشنا نیست
کار دل مجنون ما، در این جهان، جز با خدا نیست
در ناله‌ی نِی، درچهره‌ی عشق، در ساغر مِی
هرجا که دل رو می‌کند، جز نقش او در چشم ما نیست
مانند مجنون، در دشت و هامون، افتان و خیزان
همراه من در کوه و صحرا، دربه‌در غیر از صبا نیست
گه در خروش است، گاهی خموش است
در سینه‌ی اهل صفا جز بی‌نوایی‌ها، نوا نیست
دیوانه‌ی عشقم، بی باده مستم
چون لاله از غم، درخون نشستم
هم‌درد من در دشت غم، جز لاله‌ی داغ‌آشنا نیست
============================================

(بهادر یگانه)

آشفته سری کز تو در او شور و شری نیست
ویرانه دلی کز غم عشقش خبری نیست
کوه غم من بشکن و مشکن دل تنگم
خارا بشکن، شیشه شکستن هنری نیست
از یک نگهت سینه همه عمر برافروخت
سرمایه‌ی آتشکده‌ها جز شرری نیست
از عشق، مرا چشم تری ماند و لبی خشک
بعد از تو جز اینم به خدا خشک و تری نیست
============================================

(؟)

چون شمع میان اشک خاموش شدم
چون گیسوی دوست خانه‌بردوش شدم
از بس که به یاد او نشستم شب و روز
از خاطر خویشتن فراموش شدم

============================================

(سعدی)

خوش‌تر از دوران عشق ایام نیست
بامداد عاشقان را شام نیست
تا نسوزد بر نیاید بوی عود
پخته داند، کین سخن با خام نیست
کام هر جوینده‌ای را آخریست
عارفان را منتهای کام نیست
مستی از من پرس و شور عاشقی
و آن کجا داند که دُردآشام نیست
هر کسی را نام معشوقی که هست
می‌برد، معشوق ما را نام نیست

============================================

(رهی معیری)

ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست
وآنچه در جام شفق بینی به جز خوناب نیست
زندگی خوش‌تر بود در پرده‌ی وهم و خیال
صبح روشن را صفای سایه‌ی مهتاب نیست
خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است
کوه گردون‌سای را اندیشه از سیلاب نیست
ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته‌ایم
ورنه این صحرا تهی از لاله‌ی سیراب نیست
آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست
ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست
گر تو را با ما تعلق نیست ما را شوق هست
ور تو را بی ما صبوری هست ما را تاب نیست
گفتی اندر خواب بینی بعد از این روی مرا
ماه من، در چشم عاشق آب هست و خواب نیست

Comments

  1. العه

    صفحه‌تون فوق العاده است . مابقی صفحات یا باز نمیشن یا دانلود نمیشند. کامل و عالی 🌻ممنون

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *