با همکاری: پوران، حسین قوامی، پرویز یاحقی، جواد معروفی
شعر ترانه: حسین مسرور اصفهانی
آهنگ ترانه: منوچهر سلطانی
اشعار متن برنامه: امیر معزی سمرقندی، حافظ، عطار
گوینده: روشنک
============================================
(امیر معزی سمرقندی)
توانگری و جوانی و عشق و بوی بهار
شراب سبزه و آب روان و روی نگار
دو چیز را به دو هنگام لذتی دگر است
سماع را به صبوح و صبوح را به بهار
پیاله خواه و دگرباره عشرت از سر گیر
که باغ، تازگی از سر گرفت دیگربار
============================================
(حسین مسرور اصفهانی)
خسته از هجرانم، بی سر و سامانم، ز عشق رخ یار
غرق در حرمانم، واله و حیرانم، ز هجر رخ یار
گشته چون مویت، تار گیسویت، روزگار من، چنان تار
کز غم رویت، چشم جادویت، بگریم همی زار
تا به کی زاری، از چه رو خواری، گشتهام خسته
مرغ پربست تو شدم، به دام تو صیاد گرفتار
ای امید دل من، مهرت آب و گل من
بر من خستهدل کن نگاهی
کز نگاهت، دهم مژدگانی، دو عالم به یکبار
کردهای ای مه، روز من سیه، چو گیسویت
بردهای ز ره، کردهای خبر، دل ز ابرویت
از آن ترسم، که سوزم، به ناچار
============================================
(حافظ)
در دیر مغان آمد، یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران، از نرگس مستش مست
آخر به چه گویم هست، از خود خبرم چون نیست
وز بهر چه گویم نیست، با او نظرم چون هست
============================================
(عطار)
ای لب و زلفت، زیان و سود من
روی خوبت، مقصد و مقصود من
گه ز تاب زلف، در تابم کنی
گه ز چشم مست، در خوابم کنی
دل پرآتش، دیده پرآب، از توام
بیدل و بیصبر و بیخواب از توام
من بسوزم امشب از سودای عشق
من ندارم طاقت غوغای عشق