با همکاری: پوران، حسین قوامی، مهدی خالدی
شعر ترانه: رهی معیری
آهنگ ترانه: روحالله خالقی
اشعار متن برنامه: محسن فیض کاشانی، حافظ
گوینده: شمسی فضلاللهی
============================================
(محسن فیض کاشانی)
در چهرهی مهرویان، انوار تو میبینم
در لعل گهرباران، گفتار تو میبینم
در مسجد و میخانه، جویای تو میباشم
در کعبه و بتخانه، رخسار تو میبینم
هرجا که روم نالم، چون بلبل شوریده
سرتاسر عالم را، گلزار تو میبینم
خون در جگر لاله، از داغ تو مییابم
چشم خوش نرگس را، بیمار تو میبینم
============================================
(رهی معیری)
بازآ که آرام جانی، ای امید زندگانی
وصلت جوانی فزاید، ای خوشتر از جوانی
گرچه به نامهربانی، رانی از کنار خویشم
چشمان مهرآفرینت، خواند مرا نهانی
سر کن از طرب بانگ مستی
ای خوشا می و میپرستی
دانی که دولت چه باشد، روی دلکش تو دیدن
در سایهی سرو نازت، چون سبزه آرمیدن
گه شکوهی شام هجران، پیش طرهی تو گفتن
گه مژدهی صبح شادی، از لعل تو شنیدن
سر کن از طرب بانگ مستی
ای خوشا می و میپرستی
ساقی ز جا خیز، می در قدح ریز
قامت برافراز، شوری برانگیز
کز دل برد غم، وز جان برد تاب
روی دلافروز، موی دلآویز
ای قبلهی رویت بهشتم
عشق تو باشد سرنوشتم
عمر اگر به عشق و مستی گذرد
به که در جهان هستی، به خودپرستی گذرد
============================================
(محسن فیض کاشانی)
خورشید فلک روشنی از روی تو دارد
هرجاست گلی نکهتی از بوی تو دارد
چشمی که رباید دل خلقی به نگاهی
آن دلبری از نرگس جادوی تو دارد
هر عاشق سرگشته که در دام بلایی است
آشفتگی از حلقهی گیسوی تو دارد
============================================
(حافظ)
صبح دولت میدمد، کو جام همچون آفتاب
فرصتی زین به کجا یابم، بده جام شراب
خانه بیتشویش و ساقی یار و مطرب بذلهگو
موسم عیش است و دور ساغر و عهد شباب
خلوت خاص است و جای امن و نزهتگاه انس
این که میبینم به بیداریست یارب یا به خواب
شاهد و ساقی به دستافشان و مطرب پایکوب
غمزهی ساقی ز چشم میپرستان برده خواب
============================================
(حافظ)
سالها پیروی مذهب رندان کردم
تا به تدبیر خرد حرص به زندان کردم
سایهای بر دل ریشام فکن ای گنج مراد
که من این خانه به سودای تو ویران کردم