با همکاری: مرضیه، حسین قوامی، روحالله خالقی، احمد عبادی
آهنگ و شعر ترانه: عارف قزوینی
اشعار متن برنامه: مشرقی تبریزی، ابوالحسن ورزی، هلالی جغتایی
گوینده: آذر پژوهش
============================================
(عارف قزوینی)
از کفم رها شد قرار دل
نیست دست من اختیار دل
دل به هر کجا، رفت و برنگشت
دیده شد سفید، ز انتظار دل
من پریشم، بلای جان خویشم
بُود عشق تو کیشم
به جانبازی چو از پروانه پیشام
بده درد و بلا ز اندازه بیشام
عارف این قدر، لاف تا به کی
شیر عاجز است، از شکار دل
خون دل بریخت، از دو چشم من
خوشدلم از این انتحار دل
============================================
(؟)
رخت به جلوه همان شمع محفل است که بود
ولی دریغ، دل من نه آن دل است که بود
فغان که دیدهی دل تار شد، وگرنه هنوز
همان چراغ، مرا در مقابل است که بود
============================================
(مشرقی تبریزی)
دردی است در این دل که هویدا نتوان کرد
سرّی است در این سینه که پیدا نتوان کرد
تا دیدهی ما را ندهد حسن تو نوری
در باغ جمال تو تماشا نتوان کرد
تا دیده نپوشیم ز روی همه اغیار
اندیشهی آن چهرهی زیبا نتوان کرد
عالم چو همه میکدهی بادهی عشق است
مستی می و عشق به یکجا نتوان کرد
چون از دل عاشق خبری نیست کسی را
انکار دل عاشق شیدا نتوان کرد
============================================
(ابوالحسن ورزی)
رفتی از دیده و دل محو تماشاست هنوز
عكس روی تو در این آینه پیداست هنوز
هرکه در سینه دلی داشت به دلداری داد
دل نفرین شدهی ماست که تنهاست هنوز
============================================
(عارف قزوینی)
عارف این قدر لاف تا به کی
شیر عاجز است از شکار دل
خون دل بریخت، از دو چشم من
خوشدلم از این انتحار دل
من پریشم، بلای جان خویشم
بُود عشق تو کیشم
به جانبازی چو از پروانه پیشام
بده درد و بلا ز اندازه بیشام
ای که میروی از کنار من
غافلی تو از حال زار من
میبری ز دل یادگار من
تا سیه کنی روزگار من
گلعذارم که رفتی از کنارم
تویی باغ و بهارم
به گلزار محبت گرچه خارم
بهاری جانفزا در سینه دارم
============================================
(هلالی جغتایی)
ای که میپرسی ز من ماه مرا منزل کجاست
منزل او در دل است اما ندانم دل کجاست
Comments
بسیار بسیور عالی