با همکاری: مرضیه، حسین قوامی، جواد معروفی، فرهنگ شریف، حسن کسایی
شعر ترانه و آهنگ: شیدا
اشعار متن برنامه: اثیرالدین اخسیکتی، سیدحسن غزنوی، مولوی
گوینده: روشنک
============================================
(اثیرالدین اخسیکتی)
پایهی حسن تو آفتاب ندارد
مایهی زلف تو مُشک ناب ندارد
ماه که باشد در برابر رویت
روی خود از شرم در نقاب ندارد
============================================
(علیاکبر شیدا)
نبود ز رخت قسمت ما غیر نگاهی
آن هم ندهد دست مگر گاه و بگاهی
بشینم سر راهی، به امید نگاهی، ببینم مهر و ماهی
بگویم ای نگار من، چه بی مهر و وفایی، چه پر جور و جفایی
هر کس که لب لعل تو را دید و به خود گفت
حقا چه خوش کنده عقیق یمنی را
دوش، دوش، دوش
دوش که آن مهلقا، باوفا، خوشادا، باصفا
از برم آمد و بنشست، برده دین و دلم از دست
دوش، دوش، دوش
آتشم در دلم سر زد، جانم سر زد، جانم سر زد
زان رخ همچو آذر زد جانم، ذر زد جانم ذر زد
سوخت، سوخت، سوخت
سوخت همه خرمنم، کشتهی عشقت منم
یکسره جان و تنم، ای صنم، بد مکن
بیش از این، ظلم بیحد مکن
بیش از این، ظلم بیحد مکن
سوخت، سوخت، سوخت
سوخت همه خرمنم، کشتهی عشقت منم
یکسره جان و تنم، ای صنم بد مکن
بیش از این ظلم بیحد مکن
بیش از این ظلم بیحد مکن
سوخت، سوخت، سوخت
============================================
(سیدحسن غزنوی)
از جان که نداشت هیچ سودم تو بهی
وز دل که فرو گذاشت سودم تو بهی
از دیده که نقش تو نمودم تو بهی
دیدم همه را و آزمودم، تو بهی
============================================
(مولوی)
گفتم که عهد بستم، وز عهد بد برستم
گفتا چگونه بندی چیزی که من شکستم
چون دامنش نگیرد، الا شکسته دستی
اکنون بلند گردم، چون عشق کرد پستم
تا من بلند باشم، پستم کند به دعوی
چون نیست گَردم آنگه، باز آورَد به هستم
گفتم اگر بسوزی، جان مرا سزایم
ای بت مرا بسوزان، زیرا که بتپرستم
با وی چو شهد و شیرم، هم دامنش بگیرم
اما چگونه گیرم، چون من شکستهدستم
============================================
(اثیرالدین اخسیکتی)
ایزد دلکی مهر فزایت بدهاد
زین به نظری به این گدایت بدهاد
خوبی و خوشی و دلفریبی و جمال
داری همه جز وفا، خدایت بدهاد