با همکاری: مرضیه، حسین قوامی، حبیبالله بدیعی، روحالله خالقی
شعر ترانه و آهنگ: علیاکبر شیدا
اشعار متن برنامه: مولوی، بیژن ترقی
گوینده: روشنک
============================================
(مولوی)
چنان مستم چنان مستم من امروز
که از عالم برون جستم من امروز
چنان چیزی که در خاطر نیاید
چنان استم چنان استم من امروز
گرفتم گوش عقل و گفتم ای عقل
برون رو کز تو وارستم من امروز
============================================
(مولوی)
امروز مها خویش ز بیگانه ندانیم
مستیم بدانسان که ره خانه ندانیم
در باغ به جز عکس رخ دوست نبینیم
وز شاخ به جز حالت مستانه ندانیم
============================================
(علیاکبر شیدا)
نرگس مستی به رویت همچو ماه، چشم بدت دور
ابرو پیوستی دو چشمانت سیاه، رشک رخ حور
آفت جانی، خبردارت كنم
باشه تا روزی گرفتارت كنم
بلبل زار خسته، دل به کسی نبسته
مرغ قفسشکسته، از کمند خلق جسته
ای دو صد بنده گرفتار کمند مویات
عاشق آن است که پا مینکشد از کویات
بلبل زار خسته، دل به کسی نبسته
مرغ قفسشکسته، از کمند خلق جسته
============================================
(مولوی)
امروز از این نکته و افسانه مخوانید
کافسون نپذیرد دل و افسانه ندانیم
ساغر ده و کم پرس که چندُم قدح است این
کز یاد تو ما باده ز پیمانه ندانیم
============================================
(بیژن ترقی)
ساقیا چه بنشستی، خُمِ می به جوش آمد
در گشا که مدهوشی پشت در به هوش آمد
می ز خُم به مینا کن، جام می مهیا کن
عاشقِ بلادیده، رندِ بادهنوش آمد
باز کن در ای ساقی، تا که می بود باقی
محرمی خراب از عشق، چون سبو به دوش آمد
تا که دم زدم از عشق، در خمار هشیاری
ناله از دلم برخاست، سینه در خروش آمد