با همکاری : مرضیه، حسین قوامی، روحالله خالقی، مرتضی محجوبی، جواد معروفی
آهنگ: درویشخان
شعر ترانه: ملکالشعرای بهار
اشعار متن برنامه: نظامی گنجوی
گوینده: روشنک
============================================
(ملکالشعرای بهار)
ز من نگارم خبر ندارد
به حال زارم نظر ندارد
خبر ندارم من از دل خود
دل من از من خبر ندارد
کجا رود دل که دلبرش نیست
کجا پرد مرغ، که پر ندارد
فغان از این عشق، امان از این عشق
که غیر خون جگر ندارد
همه سیاهی، همه تباهی
مگر شب ما سحر ندارد
بهار مضطر، منال دیگر
که آه و زاری اثر ندارد
مرا نگاری اسیر خود کرد
که بر اسیران نظر ندارد
به خاک راهش فتادم اما
به خاک راهی گذر ندارد
============================================
(نظامی گنجوی)
بیا باغبان، خرمی ساز کن
گل آمد، در باغ را باز کن
هوا معتدل، بوستان دلکش است
هوای دل دوستان، زان خوش است
نسیم گل و نالهی فاخته
چو یارانِ محرم، به هم ساخته
مغنی بدان ساز عاشقنواز
بر آهنگ ما نغمهای نو بساز
که گشتیم و چون بلبل از ناله مست
بدان ناله زین ناله خواهیم و رست
بیا ساقی آن می که ناز آورد
جوانی دهد، عمر باز آورد
به من ده که این هر دو گم کردهام
قناعت به خوناب خُم کردهام
مگر بوی راحت به جانم دهد
ز محنت زمانی امانم دهد
مغنی بدان ساز غمگیننواز
در این سوزشِ غم مرا چاره ساز
مگر کز یک آواز رامشفروز
مرا زین شب محنت آری به روز
============================================
(نظامی گنجوی)
در چمن حوروشان انجمنی ساختهاند
چشم بد دور، بهشتی چمنی ساختهاند
حذر از انجمن عشوهنمایان کایشان
عالمی سوخته و انجمنی ساختهاند