با همکاری: بنان، مرتضی محجوبی
شعر ترانه: حسین گلگلاب
اشعار متن برنامه: عارف قزوینی، حافظ، رهی معیری
گوینده: روشنک
============================================
(عارف قزوینی)
چه آذرها به جان از عشق آذربایجان دارم
من این آتش خریدارش به جانم تا که جان دارم
به بیپروایی من کس در این آتش نمیسوزد
مرا پروا نه، چون پروانه کی پروای جان دارم
============================================
(حافظ)
منم که دیده به دیدار دوست کردم باز
چه شکر گویمت ای کارساز بندهنواز
نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مشوی
که کیمیای مراد است خاک کوی نیاز
روندگان طریقت ره بلا سپرند
رفیق عشق چه غم دارد از نشیب و فراز
درین مقام مجازی به جز پیاله مگیر
درین سراچهی بازیچه غیر عشق مباز
فکن زمزمهی عشق در حجاز و عراق
نوای بانگ غزل های حافظ شیراز
============================================
(رهی معیری)
آرزوی ما تویی تو
قبلهی دلها تویی تو
جان بی تو آرامی ندارد
كآرام جان ما تویی تو
عاشقم ای مه به رویت
سرخوشم ای گل به بویت
مجنونتر از مجنون منم من
زیباتر از لیلا تویی تو
مِی ده به یارانِ کهن، ای ماه من
می ده که عمر دشمنان طی شد
دور نشاط و نوبت می شد
============================================
(حسین گلگلاب)
شب سحر شد مهر از افق جلوهگر شد
آه دل درویشان سوزنده چون آذر شد
مطرب ز شهناز شوری عیان کن
آهنگ آذربایجان کن
برخاک تبریز اشکی فرو ریز
از فتنهی گردون فغان کن
وز دیده سیلِ خون روان کن
بر گو که عشقت آذر به جانها زد
وین شعله آتش بر خانمانها زد
ای قبلهی آزادگان، وی خاک آذربادگان
فرخنده باد ایام تو، کز نام تو
آشفتهخاطر دشمنِ دون شد
می در گلوی مدعی خون شد
Podcast: Play in new window | Download (39.8MB)