با همکاری: مهستی، گلپا، جواد معروفی، اسدالله ملک، فرهنگ شریف، جهانگیر ملک
اشعار متن برنامه: عماد خراسانی، هلالی جغتایی، رهی معیری
شعر ترانه: بهادر یگانه
گوینده: فیروزه امیرمعز
============================================
(عماد خراسانی)
دانی بهشت چیست که داریم انتظار
جز ماهتاب و باده و آغوش یار نیست
فصل بهار فصل جنون است و این سه ماه
هرکس که مست نیست، یقین هوشیار نیست
============================================
(بهادر یگانه)
غمینم و تنها، به خلوت شبها شکسته دلم را، جدایی تو
چو شعلهی لرزان، چو آتش سوزان، شرر زده بر جان، جدایی تو
نه برق امیدی، نه نور نویدی، نه صبح سفیدی، در این شب غم
به جان زده آذر، فراق تو دیگر، دلم شده یکسر، لبالب غم
عشق تو شد چون دام بلا، کرده پریشان حال مرا، چه چاره کنم با جدایی تو؟
در آتش آهم، دو دیده به راهم، که بی تو اسیر سکوت شبم
بیا به کنارم، ببین شب تارم، بیا که دگر جان بود به لبم
آتشی زده در دل من به خدا، از برای دلم شده درد و بلا جدایی تو
نشسته به راه تو دلنگران، بهار جهان بی تو گشته خزان
============================================
(هلالی جغتایی)
روز نوروز است، سرو گلعذار من کجاست
در چمن یاران همه جمعاند یار من کجاست
نیست یک ساعت قرار این جان بیآرام را
یارب آن آرام جان بی قرار من کجاست
============================================
(رهی معیری)
نه دل مفتون دلبندی، نه جان مدهوش دلخواهی
نه بر مژگان من اشکی، نه بر لبهای من آهی
نه جان بینصیبم را پیامی از دلآرامی
نه شام بیفروغم را نشانی از سحرگاهی
کیام من؟ آرزو گمکردهای تنها و سرگردان
نه آرامی، نه امیدی، نه همدردی، نه همراهی
گهی افتان و خیزان، چون غباری در بیابانی
گهی خاموش و حیران، چون نگاهی در نظرگاهی
رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها
به اقبال شرر نازم که دارد عمر کوتاهی
============================================
(هلالی جغتایی)
سعی کردم که شود یار ز اغیار جدا
آن نشد عاقبت و من شدم از یار جدا
از من امروز جدا میشود آن یار عزیز
همچو جانی که شود از تن بیمار جدا
زیر دیوار سرایش تن کاهیدهی من
همچو کاهی است که افتاده ز دیوار جدا
من که یک بار به وصل تو رسیدم همه عمر
کی توانم که شوم از تو به یکبار جدا
Podcast: Play in new window | Download (40.9MB)
Comments
بسیار کار ارزنده و قابل تقدیری انجام دادید،ایامتان همیشه بهکام!
سپاس فراوان