با همکاری: بنان، مرتضی محجوبی، لطفالله مجد، امیرناصر افتتاح
اشعار متن برنامه: عماد فقیه کرمانی، رهی معیری، حمیدی شیرازی، ابوالحسن ورزی، شیخ نجمالدین کبری
شعر ترانه: رهی معیری
گوینده: روشنک
============================================
(عماد فقیه کرمانی)
من ذکر روضه کردم و کوی تو خواستم
گفتم حکایت گُل و روی تو خواستم
کردم حدیث نرگس و چشم تو در نظر
وصف بنفشه کردم و موی تو خواستم
وصف نسیم جَنَت ار گفتهام بسی
عیبم مکن که نَکهت کوی تو خواستم
============================================
(رهی معیری)
همچو گل میسوزم از سودای دل
آتشی در سینه دارم جای دل
من که با هر داغِ پیدا ساختم
سوختم از داغ ناپیدای دل
از نوای آسمانی خوشتر است
هایهای اشک و زاریهای دل
دل اگر از من گریزد وای من
غم اگر از دل گریزد وای دل
============================================
(رهی معیری)
دارم غم جانکاهی، شبهای سیاهی، دور از رخ ماهی
نه یار و نه همراهی، جز قطرهی اشکی، جز شعلهی آهی
با سوز محبت، چه کند دل، چه کند دل
با آتش حسرت، چه کند دل، چه کند دل
میسوزم و مینالم با حال تباهی
نابرده نصیبی، ناکرده گناهی
ای راحت جان، چارهی من کن، چارهی من کن
به پیامی، به نگاهی، بر دل زارم ای شب، تو گواهی
============================================
(ابوالحسن ورزی)
یک روز در آغوش تو آرام گرفتم
یک عمر قرار از دل ناکام گرفتم
افسوس که چون لاله پر از خون جگر بود
جامی که ز دست تو گلاندام گرفتم
از سادهدلی مشق وفاداری من شد
درسی که ز بدعهدی ایام گرفتم
امشب ز لبان هوسآلود تو ریزد
هر بوسه که من از تو به پیغام گرفتم
دور از تو در و دشت پر از نالهی من بود
چون سیل به دریای تو آرام گرفتم
رسواتر از آن کردمت ای دیده که بودی
داد دل خود را ز تو بدنام گرفتم
============================================
(مهدی حمیدی شیرازی)
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در ميان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد؛ آنجا بمیرد
شب مرگ از بيم آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش بگشا
که میخواهد این قوی، زیبا بمیرد
============================================
(شیخ نجمالدّین کبری)
پیوسته از آن سلسله مو میترسم
زان زلف خوش و روی نکو میترسم
ترسیدن هر که هست از چشم بد است
بیچاره من از چشمِ نکو میترسم
Podcast: Play in new window | Download (63.8MB)
Comments
سلام و درود
مرگ قو ، حمیدی شیراز ی
با صدای بنان . باز سازی موسیقی ایران با ادبیات فارسی … لذت بخش است
خدای رحمت کنه گذشتگان ما موسیقی هم می تواند درس خداشناسی باشد که هر موجودی با قالب خودش آفریده شده است . انسان نمی تواند مثل قو بمیرد …
پرنده ی قو قصاص ندارد چون که شعور و خردمندی اش تقدیری ثابت و محدود است
اما انسان دارای اختیار است و در مقابل گفتار و عمل ، هم جایزه می گیرد و هم عذاب …