با همکاری: الهه، گلپا، پرویز یاحقی، روحالله خالقی
اشعار متن برنامه: عارف قزوینی
شعر ترانه: عارف قزوینی
گوینده: روشنک
============================================
(عارف قزوینی)
بهرغم چشم تو بیپا من از شراب شدم
خدا خراب کند خانهات، خراب شدم
مرا در آتش هجران گداختی یک عمر
چه شد که این همه مستوجب عذاب شدم
فتادم از نظر آن لحظهای که دور شدم
خوشم به گریه که از دست هجر کور شدم
گهی به میکده و گاه در خراباتم
هزار شکر که با اهل درد جور شدم
============================================
(عارف قزوینی)
محیط گریه و اندوه و غصه و محنم
کسی كه یک نفس آسودگی ندید منم
چو شمع آب شدم بس که سوختم فریاد
كه دیگران ننشستند پای سوختنم
به چشم من همه گلهای گلستان چون خار
خلید اگر به تماشای گل نظر فکنم
بگو به یار که اندر پی هلاکت من
دگر مکوش، که خود در هلاک خویشتنم
محیط گریه و اندوه و غصه و محنم
کسی که یک نفس آسودگی ندید منم
============================================
(عارف قزوینی)
ز طفلی آنچه به من یاد داد استادم
به غیر عشق برفت آنچه بود از یادم
بکند سیل غم عشق بیخ و بنیانم
به باد رفت ز بیداد هجر بنیادم
============================================
(عارف قزوینی)
هنگام می و فصل گل و گشت چمن شد
در بار بهاری تهی از زاغ و زغن شد
از ابر کرم خطهی ری رشک ختن شد
دلتنگ و چو من مرغ قفس بهر وطن شد
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری، ای چرخ
از خون جوانان وطن، لاله دمیده
در ماتم سرو قدشان، سرو خمیده
در سایهی گل، بلبل از این غصه خزیده
گل نیز چو من در غمشان جامه دریده
چه کجرفتاری ای چرخ
چه بدکرداری ای چرخ
سر کین داری ای چرخ
نه دین داری، نه آیین داری، ای چرخ
Podcast: Play in new window | Download (38.9MB)