گلهای رنگارنگ ۴۶۳ – بیات اصفهان

دانلود گلهای رنگارنگ ۴۶۳

با همکاری: رویا، حسین قوامی، حبیب‌الله بدیعی، مجید نجاحی، ناصر افتتاح
آهنگ: حبیب‌الله بدیعی
شعر ترانه: سیمین بهبهانی
اشعار متن برنامه: کلیم کاشانی، حافظ، فخرالدین عراقی
گوینده: آذر پژوهش

============================================

(کلیم کاشانی)

نه گل شناسم و نه باغ و بوستان بی تو
كه دیده در نگشاید بر این و آن بی تو
کجاست فرصت آن کز فراق شِکوه كنم
به غیر نام تو نگذشته بر زبان بی تو

============================================

(سیمین بهبهانی)

غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا

در سکوت شب‌ها، بی‌نصیب و تنها، به دامن صحرا
نشستم و گذشته را بهانه كردم
سرشک غم ز دیدگان روانه كردم
فراموشم مکن دگر، که همچو می در جوشم
مكن نظر، به ظاهر خاموشم

چه بی‌سامان، در این بلا به دست موج و طوفان
شدم رها، غمم ندارد پایان
نه انتظار و آرزو، نه عشق و آشنایی
وجود من گرفته خو، به محنت جدایی
نگاه حسرتم زبان به گفتگو گشوده
که جز بلا از این جهان، نصیب من چه بوده
غافلی ز کارم، چرا چرا چرا خدایا؟
جز تو کس ندارم، رها مکن مرا خدایا

============================================

(کلیم کاشانی)

به جام و ساغر ما قطره‌ای نمی‌افتد
اگر نشاط ببارد ز آسمان بی تو
گمان برند كه من نیز با تو هم‌سفرم
چنین که می‌روم از خویش هر زمان بی تو

============================================

(حافظ)

هزار جهد بکردم كه یار من باشی
مراد بخش دل بی‌قرار من باشی
چراغ دیده‌ی شب زنده‌دار من گردی
انیس خاطر امیدوار من باشی
در آن چمن که بتان دست عاشقان گیرند
گرت ز دست برآید نگار من باشی

============================================

(فخرالدین عراقی)

گر از زلف پریشانت، صبا برهم زند مویی
برآید زآن پریشانی، هزار افغان ز هرسویی
به بوی زلف تو هردم، حیات تازه می‌یابم
وگرنه بی‌تو از عیشم، نه رنگی ماند و نه بویی
چنان بنشست نقش دوست در آیینه‌ی چشمم
كه چشمم عکس روی دوست می‌بیند ز هر سویی
رقیبان دست گیریدم كه باز از نو در‌افتادم
به دست بی‌وفایی، سست‌پیمانی، جفاجویی

============================================

(فخرالدین عراقی)

با عشق دل‌گشایت، حرمان چه کار دارد
با وصف جان‌فزایت، هجران چه کار دارد
با محنت فراقت، راحت چه رخ نماید
با درد اشتیاقت، درمان چه کار دارد
دل را خوش است با جان، گر زآن توست یارا
بی روی تو دل من، با جان چه كار دارد

Leave a Reply

Your email address will not be published. Required fields are marked *