با همکاری: هایده، سیاوش، تجویدی، نجاهی، جهانگیر ملک
آهنگ از تجویدی
اشعار متن برنامه، غزل آواز و شعر ترانه: رهی
غزل آغاز برنامه: سایه
گوینده: فخری نیکزاد، فیروزه امیرمعز
============================================
(هوشنگ ابتهاج ه.الف سایه)
فریاد که از عمر جهان هر نفسی رفت
دیدیم کزین جمع پراکنده کسی رفت
شادی مکن از زادن و شیون مکن از مرگ
زین گونه بسی آمد و زین گونه بسی رفت
============================================
(رهی معیری)
دلآرامی یا بلای منی؟
قبله عشقی یا خدای منی؟
شور عشق و جوانی، تویی تو
مراد من از زندگانی، تویی تو
اگر جویم مه، تو بر بام آیی
وگر نوشم می، تو در جام آیی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
ز عشقت حاصل من نشد جز نام و رازی
که در این بستر غم، دل من رنگ شادی
نمی گیرد
بیا این دم آخر رها کن گفتوگو را
نگاهی به راهی کن، مرنجان دل او را
که میمیرد
دگر چون نی نالهها نکنم
شکوهی عشقت با خدا نکنم
چون که بوی وفایی نداری
دل و جان دردآشنایی نداری
چه شد آن شبها که با من بودی
به جای اشکم به دامن بودی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
============================================
(رهی معیری)
ندانم کان مه نامهربان یادم کند یا نه
خرابانگیز من با وعدهای شادم کند یا نه
خرابم آنچنان کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه
صبا از من پیامی ده به آن صیاد سنگیندل
که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یا نه
من از یاد عزیزان یکنفس غافل نییم اما
نمیدانم که بعد از من کسی یادم کند یا نه
رهی از گفتهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه
============================================
عشقی یا خدای منی؟
شور عشق و جوانی، تویی تو
مراد من از زندگانی، تویی تو
اگر جویم مه، تو بر بام آیی
وگر نوشم می، تو در جام آیی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
زعشقت حاصل من نشد جز نام و رازی
که در این بستر غم، دل من رنگ شادی
نمی گیرد
بیا این دم آخر رها کن گفتوگو را
نگاهی به راهی کن، مرنجان دل او را
که میمیرد
دگر چون نی نالهها نکنم
شکوهی عشقت با خدا نکنم
چون که بوی وفایی نداری
دل و جان دردآشنایی نداری
چه شد آن شبها که با من بودی
به جای اشکم به دامن بودی
به چشمت که بی تو ز جان سیرم
نگاهی نگاهی که میمیرم
============================================
(رهی معیری)
ندانم کان مه نامهربان یادم کند یا نه
خرابانگیز من با وعدهای شادم کند یا نه
خرابم آنچنان کز باده هم تسکین نمییابم
لب گرمی شود پیدا که آبادم کند یا نه
صبا از من پیامی ده به آن صیاد سنگیندل
که تا گل در چمن باقیست آزادم کند یا نه
من از یاد عزیزان یکنفس غافل نییم اما
نمیدانم که بعد از من کسی یادم کند یا نه
رهی از گفتهام خون میچکد اما نمیدانم
که آن بیدادگر گوشی به فریادم کند یا نه
Podcast: Play in new window | Download (7.0MB)
Comments
گوش کنید
ممنون از زحمات شما